ماهرخماهرخ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
فردینفردین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈، تا این لحظه: 1 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋، تا این لحظه: 11 سال و 22 روز سن داره

Mahake man

🔗⛓️‍💥

سری اول عکسهای 20 ماهگی ماهرخ

این عکسها ر چاپ کردم و اتلیه تیاک اونها ر ویرایش کرده آخ که قربون تعجبت بشم من     من عاشق این عکستم مادر از فیلمای کلاسیک یادم میاد من اسم این عکس گذاشتم "برباد رفته"      این عکسی که دست ماهرخ ،عکس خودمه تو همین سن و سال ماهرخ   ...
20 خرداد 1392

بازی 12 و13

سلام وای که دو تا جزغاله دق دادن منو هر کاری میتونم انجام میدم که این خاله و خواهرزاده سرگرم شن دارم از زهرا میگم که چند روزی میشه اومدن نیشابور و تا عروسی فاطمه هستن این دو تا بچه کششششششششششششششششتن منو امروز از ۲ تا بازیمون عکس گرفتم و گفتم بزارم     تو این بازی شیطان رجیم تو گوشم  زمزمه هایی کرد مبنی بر اینکه این دو تا جقله ر بنداز تو صندوق در روشون ببند تا یه جایی به حرفش گوش دادم امما ییهو وجدانم قلنبه شد و یه بسم الله گفتم و تصمیم گرفتم یه بازی باهاش انجام بدم و سناریو بز بز قندی پیاده کردیم دو تا ببیی رفتن تو صندوق و من گرگ شدم هی در زدم و این دوتام...
20 خرداد 1392

شعر اقا خرگوشه

یه روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه موشه پرید تو سوراخ خرگوشه گفت آخ وایسا وایسا کاری دارم من خرگوش بی‌آزارم بیا از سوراخت بیرون نمیخوای مهمون یواش موشه اومد بیرون یه نگاهی کرد به حیوون دید که گوشاش درازه دهنش بازه شاید میخواد بخورتم یا با خودش ببرتم پس میرم پیش مامانم آنجا میمانم مادر موشه عاقل بود زنی باهوش و کامل بود یه نگاهی کرد به خرگوش گفت به بچه موش این حیوونه خیلی خوب و مهربونه پس برو پیشش سلام کن بیارش خونه ********************************* ی رووزی آقا خرگوشه رفت پیش ی بچه موشه موشه پرید تو سوراخ خرگوشه گفت آخ واسا واسا کارت دارم م...
20 خرداد 1392

شعر واسه بچه ها

بزی نشست تو ایوونش نامه نوشت به مادرش من بزی ام من بزی ام تازگیا بزرگ شدم قوی شدم دیروز رفتم به جنگل شیرو ملاقات کردم با این شاخای تیزم شکمشو پاره کردم نکته: موقعی که بیت آخر رو میخونید انگشتای اشارتونو مثل شاخ کنید روی سرتون و بعد موقعی که میگید شکمشو پاره کردم انگشتاتونو بزارید رو شکم نی نی و قلقلکش بدید. ...
20 خرداد 1392

من، این روزای تو ،دغدغه ی فرداهای تو،چراغ قرمز های ما

امشب وسط چهارراه تو ماشین دخترم ،بغلم خوابیده بودی ،شیشه ماشین تا نیمه پایین بود میگن امشب عید مبعثه من که متوجه نشدم همه درگیر کاراشون داشتم به چهارراه قبلی فک میکردم اونجا که مردم یه وجب خیابونو  از گلوی هم درمیاوردن  سر یه ثانیه نه حتی کمتر تو ماشین بهم فحش میدن بووووووووووووووووووق برو دیگه !! فلانی بپیچ .نرو.برو بوووووووووووووق.   مگه اخرش کجاست؟ کجا میخوای بری با این عجله؟!!! چهارراه  آخر همه باهم پشت یه چراغ قرمز میمونیم  اون چراغ واسه همس پس ندو همه با هم میریم. دسس دس دسسس دس بشکن بشکن و قییژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ خط ترمز یه پراید با یه اهنگ شاد و رقص مسافرا که هر چند ثانیه یه بار پش...
17 خرداد 1392

ماهرخ در 20 ماهگی

بازی ها: توپ بازی دوست داره هر روز اب بازی داریم پازل دو تکه حل میکنه مرحله ۱ هوش چین جورچین براحتی انجام میده مفهوم عدد و شمارش درک میکنه به رنگ و نقاشی علاقه داره دایره در سایز های مختلف و مارپیچ میکشه مثل نقاش ها با فیگور خاصی مداد بدست میگیره عاشق فلش کارتهای دید اموزشه تا ۵ میشمره هماهنگی چشم و دستش رشد چشم گیری داشته پازل اعداد کامل میچینه به شنیدن و خوندن کتاب قصه علاقه داره مدام شعر تولد تولد میخونه و بمن پیشنهاد میده کیک درست کنم عاشق پارک و استخر توپه دوست داره هر جای ممکن و غیر ممکنی قایم شه به وسایل برقی و پخش علاقه داره میدوه و جفت پا م...
14 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mahake man می باشد